|
شماره خبر: 8030
تاريخ انتشار خبر:
ام بهمن ماه سال
هجری شمسي تعداد دفعات مشاهده خبر: 1830
مرتبه تا کنون |
سخنرانی منتشرنشده شهید آوینی درباره سینما |
در همین جامعه خودمان و در همین جایی که اکنون جوانان بالای شهر غایات زندگی خویش را در فیلمهای آمریکایی میجویند، در شب بیست و سوم ماه رمضان، در غالب مساجد پایین شهر، جوانهایی هستند، شانزده، هفده و زیر بیست سال که نشسته اند و به خاطر چیزهایی که در چشم آن بالاشهریها موهوم، پرت و اصلاً دور از واقعیت است، زارزار گریه میکنند و اسم حضرت زهرا(س) که میآید، اختیار از کف میدهند.
شبکه ایران: "آوینی سخنران" با "آوینی نویسنده" متفاوت است. هنگام سخنرانی باید مقدمه چینی کند و یک شمای کلی از مبانی و معتقداتش بگوید اما در حین نوشتن یک مقاله چنین نیست. او چنان فاتحانه و با اطمینان مینویسد که گاه شاید لازم نمیبیند که از آغاز همه مبانی تفکرش را بگوید. این سخنرانی در جمع تعدادی از طلاب صورت گرفته و شاید در هیچ یک از متون و سخنان منتسب به سید مرتضی آوینی، او چنین آشکار و مدون اصول فکری خودش درباره تمدن غرب، فلسفه و سینما بیان نکرده است.
سید مرتضی آوینی:
تصوری که از پیش درباره جمع حاضر داشتم این بود که آنها عدهای از دوستان هستند که درباره فیلمنامه نویسی تحقیق میکنند و قصدم نیز آن بود که تذکراتی را در این باره با آنان درمیان بگذارم؛ اما وقتی به اعلانی که زده بودند برخوردم، دیدم عنوانی که برای این بحث گذاشتهاند «حکمت سینما» است. عنوانی که انتخاب شده خیلی بزرگتر از آن چیزی است که من توقع داشتم و باید بگویم این کلاهی است که بر سر ما گشاد است؛ اما به هر تقدیر، حسب الامر دوستان، آنچه را به نظرم میرسد در ذیل تذکراتی چند عرض میکنم. امیدوارم که مرضیّ خدا واقع بشود و نیز مورد استفاده دوستان قرار بگیرد.
1
اوّلین تذکری که میخواستم عرض کنم این است که تمدن امروز اصلاً محصول فلسفه است؛ شجرهای است که ریشهاش فلسفه است و بالطبع همه لوازم و محصولات تمدن امروز موالید فلسفه هستند؛ و نیز سینما، چه آن را همچون هنر بنگریم و چه همچون صنعت. ممکن است ارتباط آنچه به مثابه ثمره این تمدن در خارج محقق شده است با ریشهاش، یعنی فلسفه، چندان واضح نباشد، یعنی فی المثل نتوان از همان آغاز نسبت ماشین رختشویی را با فلسفه پیدا کرد اما در باطن امر، با کمی تأمل همراه با تفکر در سیر تاریخی تمدن غرب، خواهیم دید که این تمدن و لوازمش ثمرات درخت فلسفه هستند. مگر گلابی چقدر با اصل درخت خویش شباهت دارد؟ باغبان است که این تناسب و تشابه را باز مییابد نه هر ناآشنایی که نظر در باغ کند.
اینکه اصلاً چرا من به این تذکر پرداختهام علتی دارد و آن اینکه ما در قرن پانزدهم هجری قمری، با واقعه عظیمی در کره زمین مواجه هستیم که انقلاب اسلامی است و اعتقاد این حقیر بر آن است که با این انقلاب، سیر اضمحلال و فروپاشی تمدن غرب از نقطه عطف تاریخی خویش گذشته و در قوس نزول افتاده است. تاریخ آینده تاریخ غرب نیست، تاریخ اسلام است و البته این مدعا نیاز به توضیح بیشتری دارد که برای حفظ اجمال و ایجاز باید از آن درگذریم.
با این فرض، در آینده میان ما و غرب مبارزهای همه جانبه درگیر خواهد بود که هنوز بیش از یک دهه از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته، آثار آن در سراسر دنیا مشهود است. این مبارزه تنها یک مبازره نظامی نیست و مبارزه نظامی در حقیقت جلوه آن مبارزه فرهنگی، فکری و فلسفی است که میان ما درگیر است. مبارزه نظامی فقط ظاهر این مبارزه است و در باطن جنگی بسیار عظیمتر در جریان است که تعبیر من از آن «جهاد فکری» است. لازمه پای نهادن در این مبارزه آن است که ما ماهیت غرب را بشناسیم و نسبت میان آثار و لوازم تمدن غرب را با ریشههایشان پیدا کنیم و این جز از طریق فلسفه ممکن نیست، چرا که اصلاً غرب و تمدن منتسب به آن مولود فلسفه است.
از آغاز قرون جدید، یعنی در رنسانس، بنیان فکری تمدن حاضر با رجوع به تفکر فلسفی یونان گذاشته شد و هر آنچه اکنون وجود پیدا کرده، موجودیت خویش را مدیون این بنیان نخستین و بسط تاریخی آن است؛ پس ما خود را بی نیاز از فلسفه ندانیم. بسیاری از ساده انگاریهایی که در برخورد با غرب وجود دارد ناشی از این عدم شناخت است و این نقص جز به مدد فلسفه علاج نمیشود و اصلاً کسی که غرب را بدون عنایت به بنیانهای فلسفی آن بنگرد، امکان تحقیق در ماهیت آن را پیدا نمیکند و به تبع آن، لزوم این مبارزه را نیز در نمییابد. البته در باب این مسأله که انسان برای رسیدن به حق بالذات محتاج به خواندن فلسفه باشد سخن بسیار است و نگفته روشن است که انسان برای طی طریق حق ضرورتا نیازمند به فلسفه نیست، اما سخن ما در مبارزه با غرب است. وقتی میگوییم غرب، شرق سیاسی را هم در نظر داریم؛ مارکسیسم و کمونیسم نیز مظاهری از همان تفکر واحدی است که در غرب حاکم است. اینها همه ثمرات و شاخ و برگ درختی هستند که ساقهاش «اومانیسم» است. برای مثال، اخیرا در یکی از همین مجلاتی که این روزها انتشار پیدا میکند سخنی دیدم که یکی از انتلکتوئلهای پیر این جامعه گفته بود؛ اینکه «روشنفکر مدافع چیزی نیست!» اگر با پشتوانه تفکر فلسفی غرب به سراغ این سخن نرویم، اصلاً امکان درک آن برای ما موجود نیست. ما با این تفکر مخالفیم اما بنیان این مخالفت باید بر مبنای شناختی که از این سخن داریم بنا شود. ممکن است گوینده این سخن فلسفه نداند، که همین طور هم هست، اما این سخن که از دهانش برآمده لزوما سخنی فلسفی است زیرا از دهان کسی برآمده که شخصیتش را مدیون غربزدگی است. هیچ یک از نحلههای فکری یا حتی محصولات تکنیکی این تمدن را جز با فلسفه نمیتوان بررسی کرد و به اعتقاد اینجانب بخشی از روشن بینی معجزآسای حضرت امام(ره) در برابر غرب نیز از اینجا مایه گرفته است که ایشان ید طولایی در فلسفه و عرفان نظری دارند؛ و البته بنیان اصلی احاطه حکیمانه ایشان را بر همه مسائل باید در جایی دیگر جستجو کرد که در اینجا محل بحث ندارد.
2
تذکر دومی که میخواستم عرض کنم این است که بشر امروز وجود انسان را عین حیوان میداند. تعریفی که قدما از انسان داشتند، یعنی «حیوان ناطق»، با آن تعریفی که بشر غربی از انسان دارد به طور کلی متفاوت است. قدما نطق را فصل وجود انسان از حیوان میدانستند؛ حقیقتی که چون در وجود بشر تحقق یابد، تحولی ذاتی و ماهوی اتفاق میافتد و انسان از نظر تعالی وجود بـه مرتبهای میرسد که دیگر نمیتوان او را حیوان دانست. در حکمت اسلام، نفس انسان را نفس ناطقه مینامند و این نطق را نباید فقط به معنای ظاهریِ «سخن گفتن» گرفت. سخن گفتن انسان ریشه در تفکر و تعقل او دارد، چنان که لفظ «منطق» را هم از ریشه نطق گرفتهاند. اما امروزه به تبعیت از تفکر غربی، بشر را اصالتا با رجوع به حیوانیت او معنا میکنند.
اگر توجه نکنیم که تمدن غرب و آثار و لوازمش در ذیل این تعریف قرار دارد، امکان تحقیق در ماهیت آن از دست میرود. اگر انسان این چنین تعریف شود، آثار این تعریف در همه اموری که مربوط به انسان است به نسبت قرب و بعد ظاهر خواهد شد؛ مثلاً در علوم انسانی این تأثیرات ظهور بیشتری دارد تا علوم تجربی. در اقتصادِ امروز بنگرید که نیازهای حیوانی وجود بشر را اصل میگیرند، یا فی المثل در تعبیر آنها از آزادی.
اشتباه در تعریف انسان کار را به آنجا کشانده که امروز بعد از چند قرن، انسان به یک از خود بیگانگی ذاتی دچار آمده و به نوعی حیوان اجتماعی تبدیل شده است. این اصلاً تفاوت اصلی دوران ماست با دورانهای دیگری که بر کره زمین گذشته است. تفاوت اساسی آنجاست که پیش از این عصر، چه بسا انسانهایی وجود داشتهاند که این تعبیر در موردشان مصداق داشته؛ انسانهایی که از حقیقت وجود خویش دور افتاده بودهاند و غیر اهل حق، همه این چنیناند؛ اما هیچ گاه کار به آنجا نرسیده که در تفکر غالب بشریت، این تعریف وارونه پذیرفته شود و مثل امروز همه تأسیسات و مناسبات و معاملات اجتماعی بر همین اساس وارونه بنا شود.
بعد از چند قرن اکنون در غرب آثاری مشهود است دال بر اینکه آنها به پایان راه رسیدهاند و وقت آن است که به این اشتباه کلی خویش در تعریف انسان پی ببرند و توبه کنند، و به اعتقاد اینجانب این «عصر توبه بشریت» با انقلاب اسلامی ایران آغاز شده است و هر چه بگذرد ما با تحولات اجتماعی و سیاسی عمیقتر و وسیعتری دالّ بر یک توبه کلی به سوی دین و دینداری و حق پرستی مواجه خواهیم شد. قرن آینده، این چنین قرنی است و آثار اولیه آن نیز از هم اکنون ظهور یافته است.انسان را باید همچنان که در حکمت اسلام مطرح است با نفس ناطقه از حیوان جدا دانست و اصل در وجود انسان، همین روح است که متعالی و الهی است. بین انسان و حیوان نسبتی که غربیها قائلند برقرار نیست و اگر ما برای خصوصیات حیوانی وجود انسان قائل به اصالت شویم، باعث دوری انسان از وجود حقیقی خودش خواهیم شد، آنچنان که اکنون در غرب رخ داده است.
3
تذکر سومی که باید عرض کنم مستقیما راجع به خود سینماست. اگر سؤال این باشد که «چه چیزی سینما را از این جذابیت برخوردار کرده است؟» در جواب باید گفت: «توهّم واقعیت». اما ما معنی توهّم واقعیت را نمیتوانیم بفهمیم مگر اینکه بدانیم این جذابیت چه چنگ آویزی در درون ما دارد. هر آنچه بیرون از ما، ما را به خود جذب میکند، اگر نسبتی با وجود ما نداشته باشد و چنگ آویزی در وجود ما نیابد تا خود را به آن بیاویزد اصلاً ما به طرفش نخواهیم رفت. این توهّم واقعیت چیست، چگونه ایجاد شده و چه خانهای در درون ما دارد که ما را به خود جذب میکند؟ جستجوی جواب این سؤالها برای شناختن ماهیت سینما لازم است و البته ما در طی این یک جلسه نمیتوانیم به همه سؤالها جواب بدهیم و فقط طرح سؤال میکنیم، چرا که در خود این سؤالها نیز تذکراتی بسیار جدی وجود دارد.
اگر این توهّم واقعیت یا واقعیت سینمایی سیری داستانی به خود نگرفته بود، باز هم این همه جذابیت نداشت. جذابیت سینما در آنجاست که چنگ آویزهایی در فطرت ما یافته است و فی المثل درباره داستان باید گفت که بشر از آنجا که در نسبت بین مرگ و زندگی و مبدأ و معاد و نسبتی که بین او و زمان برقرار میشود وجود پیدا میکند، به سیر داستانی و قصه و تاریخ گرایش دارد و به همین علت است که جذابیت قصه و داستان و تاریخ برای انسان امری فطری است، یعنی ریشه در فطرت انسانی دارد. اگر بشر نمیمرد و جاودانه بود، علاقهای هم به قصه و تاریخ نداشت. یکی از مهمترین صفاتی که واقعیت سنیمایی را از جذابیت فعلی برخوردار کرده سیر داستانی است و جذابیت سیر داستانی هم در نسبتی است که بین انسان و مبدأ و معاد و مرگ و زندگی وجود دارد.
از داستان گذشته، سینما آن گونه که اکنون در دنیا محقّق شده این صفات فطری را اغلب در جهت ضعفهای بشری خوب شناخته و بر همین اساس رابطه خویش را با انسان بنا نهاده است.
4
تذکر چهارم اینکه سینما، یا به عبارت بهتر، تماشای فیلم جز به توسط الیناسیون انسان تحقق پیدا نمیکند. الیناسیون را از خود بیگانگی ترجمه کردهاند و مصداق اتمّش را در مجانین مییابیم. دیوانهها بدون آگاهی از هویت اصلی خودشان شخصیتی موهوم برای خود تصور کردهاند و در آن فرو رفتهاند. تعبیر الیناسیون در نحلههای مختلف فلسفی در غرب معانی مختلفی پیدا کرده است، ولی ما بدون توجه به این تفاوتها الیناسیون را به معنایی گرفتهایم که با فرهنگ ما بیشتر سازگاری دارد.
دنیا دار المجانین بزرگی است و بجز اهل حق، یعنی کسانی که بین خود و حقیقت مطلق رابطهای آنچنان که باید برقرار کردهاند، همه انسانها کم و بیش و در صورتهای مختلف دچار جنون هستند چون در عوالمی ساخته و پروده توهّمات خودشان زندگی میکنند. یکی در جهانی زندگی میکند که خدایی ندارد و در آن جهانِ وهمی، یکباره در وسط آسمان، روی یک کره کوچک صورتهای ابتدایی حیات به وجود آمده و بدون علتی معلوم در یک جهت احتمالی، پیچیدهتر و پیچیدهتر شده و کمال یافته است تا اینکه انسان پای به عرصه وجود نهاده و شروع به تفکر درباره خود و جهان خارج از خود کرده است! دیگری در جهانی زندگی میکند که همه مثل گرگ مترصّد دریدن یکدیگر هستند و در چنین دنیایی تنها قانون است که آنها را از تجاوز به یکدیگر باز میدارد، دنیایی که در آن همه دزدند مگر کسانی که قدرت دزدی ندارند... و اما حقیقت چیست؟ وقتی کسی بدون آگاهی از اینکه هویت حقیقیش چیست خود را ناپلئون میداند یا مثلاً بزرگترین روشنفکر جهان سوم میپندارد بدون آنکه نگران حقیقت امر باشد، این شخص دچار الیناسیون است و از خود بیگانگی به معنای اتمّ در مورد او اتفاق افتاده است. تعبیری در قرآن مجید وجود دارد که در ذهن من با این مسأله الیناسیون یا از خود بیگانگی مربوط است و آن «خوض» است که به معنای فرو رفتن آمده: «قل اللّه ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون»: رهایشان کن تا در این حالت فرورفتگی و استغراق که دارند، مشغول بازی باشند. همه این تعبیرات محل بحث هستند،بحثهایی اساسی؛ اما نه در جلسهای با این محدودیت.
انسانها به طور معمول گرفتار غفلتی هستند که با خوض در امری خارج از خودشان محقّق شده است. وقتی انسان در چیزی خارج از وجود خودش فرو برود و در آن غرق شود، از خود غافل میشود و به همه تقدیر معنای از خود بیگانگی به نحوی از انحاء دربارهاش مصداق مییابد. همه انواع این از خود بیگانگی مذموم نیست، چنانکه انسان در هنگام عبادت نیز در امری خارج از خویش مستغرق میشود. اما ما خدا را وجودی «غیر خود یا ناخود» نمیدانیم که با فنای در وجود او معنای از خود بیگانگی درباره ما صدق کند؛ خدا غایت الغایات وجود ما و اصل حقیقت هستی است و فنای در وجود او، در واقع امر «بازگشتن به خویش» است. معنای لفظی «توبه» نیز همین است: بازگشت؛ بازگشت به حقیقتی که از آن دور افتادهایم.
آنچه در شریعت مذموم است از خود بیگانگی ذاتی است یعنی فی المثل همان امری که امروزه درباره بشریت به طور عام و بشر به طور خاص اتفاق افتاده: انسان به نوعی حیوان اجتماعی و ابزار ساز استحاله یافته است. دیوانهها بیمارانی بیش نیستند؛ اغلب یک نقص جسمی یا عصبی باعث شده است که جنون پیدا کنند، اما مجانین واقعی آدمهایی هستند که نه فقط نسبت به هویت حقیقی خویش آگاهی ندارند بلکه خود را کس دیگری میانگارند. در بعضی از روایات وجود دارد که حضرت رسول(ص) از جایی گذر داشتهاند. برخوردهاند به مردمی که دور بنده خدایی جمع آمدهاند. میپرسندکه این کیست و جواب میدهند که مجنونی است. سخنی میفرمایند قریب به این مضمون: او بیماری بیش نیست، مجنون حقیقی کسی است که با تکبر روی کره زمین راه میرود. یک بشر متکبر یا مستکبر مصداق کاملی است برای آن از خود بیگانگیِ ذاتی که مورد نظر ماست.
قراردادی که بین تماشاگر فیلم و فیلمساز وجود دارد آن است که تماشاگر با پای خودش میرود و در فضای تاریکی روی صندلی مینشیند و خودش را تسلیم فیلمساز میکند تا به هر سان که میخواهد او را در یک واقعیت موهوم غرق کند، آنچنان که در تمام مدت تماشای فیلم اصلاً هویت حقیقی خویش را به یاد نیاورد و رجعتی به خویش نداشته باشد. مع الاسف میزان توفیق فیلمساز نیز در همین جاست؛ فیلم خوب فیلمی است که در تمام مدت تماشاگر را زمین نگذارد و با رشته این جذابیت سحرانگیز تا آنجا او را گرفته باشد که امکان رجعت به خویش را به او ندهد.
وقتی به بچههایی که در حال بازی هستند بنگریم، درمی یابیم که تعبیر «خوض» در قرآن چقدر عمیق و بلیغ است. بچهها در نقش موهوم خویش در بازی آن همه فرو میروند که غرق میشوند و زندگی غیر اهل حق نیز این چنین است؛ بازی موهومی بیش نیست.اینها از جهان خارج از خودشان توهّمی دارند که اصلاً مطابق با واقع نیست و ما میزان صحت ادراک را مطابقت با واقع یا نفس الامر میدانیم. جهانی که اینان بر اساس شناخت خویش پیرامون خود آفریدهاند، جهانی غیر واقعی و خیالی است و از همین روست که عرض کردم جهان دارالمجانین بزرگی است.
5
تذکر پنجم این است که بشر امروز از این غفلتی که نسبت به حقیقت و وجود حقیقی خویش دارد استقبال میکند. وقتی خود آگاهی انسان با درد و رنج همراه است، غفلت ملازم بالذت است و این چنین، غالب انسانها، جز اولیای خدا، خود را به آن میسپارند. در نهادهای اجتماعی بشر امروز، موارد مختلفی از مصادیق و شواهد این مدعا را پیدا خواهیم کرد: دیسکوتکها، کابارهها، میخانهها، شهرهای بازی، قمارخانهها، سینماها، کلوبهای مختلف بیلیارد، بولینگ و بسیاری از بازیهایی که تحت عنوان ورزش پنهان شدهاند... همه و همه مظاهری هستند از همان معنایی که گفته شد: غفلتکدههایی که بشر امروز برای فرار از عقل و اختیار و خودآگاهی ساخته است.
نقطه گرایش انسان به سوی مستی، ترک عقل و اختیار و آسودگی از رنجهای وجود و حیرت و دهشتی است که با آن همراه است. سینما نیز آنچنان که امروز به طور عموم وجود دارد، مفرّی است که بشر برای گریز از خود ساخته است و البتّه همان طور که بعدها عرض خواهد شد، ما سینما را منحصر در این غفلتکدهای که امروز کمپانیهای تجارتی فیلمسازی بنا کردهاند نمیدانیم و برای آن وظایف دیگری نیز قائل هستیم... هر چند آنچه اکنون وجود دارد همان است که گفتیم. بشر در هنگام تماشای فیلمی که همه وجود او را به خود جذب کند، به نحوی از بیخودی و غفلت و مستی دست مییابد که بسیار لذتبخش است؛ این لذت است که انسان را به سوی سینما میکشاند.
اگر در تعبیرات عرفانی ما، مستی و بیخودی بالاترین مرتبهای است که انسان بدان نائل میشود، نباید این هر دو را به یک معنا گرفت. از این نظر بیخودی مقامی همسنگ با ولایت است، چرا که وجود انسان عین ربط و تعلق به حق است، اما نفس یا خود، حجاب این تعلق میشود و لذا وجود حقیقی انسان هنگامی ظاهر میگردد که «خود» او از میان برخیزد. بزرگترین حجاب میان انسان و خدا، خود یا نفس اوست و از همین رو وقتی انسان موفق شود که از خود بگذرد خدا از وجود او ظاهر خواهد شد و این همان مرتبه بیخودی است؛ همسنگ با ولایت. در اینجا همان طور که عرض کردم، تعبیر از خود بیگانگی درست نیست چرا که اصلاً بیگانگی واقعی در این خود است که انسان را از خدا باز میدارد.
6
تذکر ششم اینکه شاخص اصلی وجود انسان همین عقل و اختیار اوست. حرکت بالاراده در مورد حیوانات نیز تحقق دارد و آنچه انسان را متمایز میسازد اختیار است نه حرکت ارادی که حیوانات نیز به یک معنا از آن برخوردار هستند. باز به همین علت است که این اختیار را به همان امانتی تفسیر کردهاند که انسان از ازل عهده دار آن شده است. تماشاگری که با پای اختیار به فضای تاریک سینما میرود و خود را در صحنه واقعیت سینمایی غرق میکند، اصلاً بدون ترک اختیار امکان پرداختن به فیلم و تماشای آن را پیدا نمیکند، یعنی استغراقش در آن واقعیت، موکول به این امر است.
برده یا بنده به کسی اطلاق میشود که از خود اختیار ندارد و از آن آزادی که شاخص وجود بشر است برخوردار نیست. غربیها هم با اینکه آزادی را طور دیگری معنا کردهاند اما آن را شاخص وجود بشر میدانند. در مقابلِ لفظ بنده یا برده، کلمه حرّ یا آزاد وجود دارد. پس انسانی که اختیار ندارد، بنده یا عبد است اما عبودیت نیز مطلقا مذموم نیست. عبودیت به معنای ممدوح آن، قله غایی تکامل و تعالی روح بشر است و مقام عبداللهی همان مقام خلیفة اللهی است. آنچه هست این است که اگر لازمه تماشای فیلم ترک اختیار و گذشتن از خود و خودآگاهی است، پس این کار فی نفسه نوعی عبودیت یا عبادت است که هم میتواند ممدوح باشد، هم مذموم. میزان حسن و قبح این عمل، در جواب این پرسش است که آیا فیلم جانب حق را نگاه داشته است یا خیر؟
7
تذکر این نکته نیز لازم است که ترک اختیار هنگام تماشای فیلم مطلق نیست و هر چه تماشاگر بیشتر در واقعیت موهوم پرده سینما غرق شود، از خود و اختیار خویش بیشتر و بیشتر فاصله میگیرد و این عمل بیشتر مصداق آنچه گفتیم واقع میشود. از یک سو تماشای فیلم برای انسانهای متکامل اصلاً با ترک اختیار همراه نیست و از سوی دیگر، درباره کودکان و انسانهای ضعیف النفس، سحر و جادوی فیلم تأثیر بیشتری دارد. تعبیری که یکی از دوستان فیلمساز ما داشت هیپنوتیزم بود؛ یعنی میگفت عملی که سینما با انسان میکند، هیپنوتیزم است. و او این را از ذاتیات سینما و اصلیترین مشخصه ذاتی آن قلمداد میکرد و بشدت اعتراض داشت نسبت به آنان که درباره جذابیت سینما چون و چرا میکنند و میخواهند سینما را به سمتی بکشانند که از جاذبیتهای کاذب پرهیز کند. میگفت چه کسی میتواند بگوید که این جاذبیت کاذب است یا نه و میگفت که اصلاً هیپنوتیزم رکن اساسی سینماست و همان چیز است که سینما از طریق آن محقّق میگردد. نتیجهای که او میخواست بگیرد درباره بچهها بود؛ میگفت اصلاً سینما وسیله سرگرمی و تربیت بچههاست؛ بزرگترها شخصیت نهایی خود را یافتهاند و دیگر امکان تحول و تغییر ندارند. سینما متعلق به بچههاست و از طریق سینما است که ما میتوانیم نسل آینده انقلاب را بسازیم. مثالی که او میآورد در مورد آثار رودیارد کیپلینگ بود ـ هم او که متهم به فراماسونری است. میگفت: بعد از بیست سال همان قهرمانهای فراماسونرکیپلینگ، تمام سطح ممالک مستعمره امپراتوری بریتانیا را در جستجوی همان اهدافی که کیپلینگ داشت، پر کردهاند. میگفت که تأثیر معجزه آسای داستانهای او در سادگی و جذابیت آنهاست و بعد این نتیجه را با وضع فعلی خودمان قیاس میکرد.
میگفت: از این جذابیتی که سینما دارد باید استفاده کنیم و نسل آینده انقلاب را بسازیم. باید اسوه هایی را برای جوانان و نوجوانان بسازیم که بعدها در وجود آنها محقّق بشوند.
آنچه نقل به مضمون کردم، در همه وجوه و با همه وسعتش، منتهی به آن مطلبی که مورد بحث بود نمیشود؛ قصد حقیر فقط تکیه بر این گفته بود که ایشان هم اعتقاد داشت که تا آن هیپنوتیزم کذایی درباره تماشاگر اتفاق نیفتد، فیلم و سینما به معنای حقیقی تحقق نمی یابد. حالا اگر دقت کنیم خواهیم دید همان طور که بچهها و انسانهای ضعیف النفس در برابر سینما کاملاً خلع اختیار میشوند، کسانی هم هستند که به راحتی در برابر فیلم از عقل و اختیار خود صرف نظر نمیکنند. بنده هم میشناسم کسانی را که اصلاً تحمل سینما و تلویزیون را ندارند و اصلاً نمیتوانند خود را به فیلم تسلیم کنند؛ احتراز دارند و میگریزند، چرا که شرط اول تماشای فیلم و لذت بردن از آن، این است که انسان از خود خارج شود و در سیر عواطف و احساسات فیلم و حوادث آن شریک گردد و البته مقصود از این خود، «خودبالفعل» یا شخصیت فردی هر کس نیست بلکه مراد شخصیت حقیقی نفس است.
حالا با توجه به این مقدمات میخواهم پرسشی طرح کنم و آن اینکه آیا مخاطب سینما عامه مردم نیستند؟ آیا سینما با انسانهای متکامل نیز میتواند ایجاد رابطه کند؟ آیا باید هدایت عام و خاص را از هم تفکیک کنیم و درباره وظیفه پرورشی سینما، بحث کنیم در این معنا که آیا سینما انسانهای متکامل و خواص را نیز مورد خطاب دارد؟ میدانید که اگر در سینما محاوره و مخاطبهای در کار باشد، آنگاه فهم و درک مخاطب یکی از موازین اساسی است که باید رعایت گردد. به طور عموم در فیلمهای سینمایی و تلویزیونی بگردید و بعد از خود سؤال کنید که مخاطب عام سینما و تلویزیون کیست. تأثیرات سینما بر غالب مردم، جوانان و نوجوانان و بچهها واقعا شگفتانگیز است و این واقعیتی است که بسیاری از جوانان اسوههای خویش را از سینما انتخاب میکنند؛ اما در عین حال نباید فراموش کرد که این حکم مطلق نیست. در همین جامعه خودمان و در همین جایی که اکنون جوانان بالای شهر غایات زندگی خویش را در فیلمهای آمریکایی میجویند، در شب بیست و سوم ماه رمضان، در غالب مساجد پایین شهر، جوانهایی هستند، شانزده، هفده و زیر بیست سال که نشسته اند و به خاطر چیزهایی که در چشم آن بالاشهریها موهوم، پرت و اصلاً دور از واقعیت است، زارزار گریه میکنند و اسم حضرت زهرا(س) که میآید، اختیار از کف میدهند.
اینها آن نسبت مورد نظر را با سینما و تلویزیون ندارند و اعتنایی هم به تلویزیون و تئاتر ندارند، رمان هم نمیخوانند. اسوههایشان را در تاریخ اسلام، ائمه معصومین(ع) و اولیای خدا میجویند و اصلاً دنیایشان دنیای دیگری است. هستند کسانی که این چنیناند و هستند کسانی که آنچنان. اما شکی نیست که چهره غالب اجتماعات ما را همانها میسازند که بشدت متأثر از تبلیغات رسانههای گروهی و فضای جامعه و مخصوصا تلویزیون هستند، چرا که اکنون تلویزیون میرود که بسیاری از وظایف کنونی سینما را بر عهده بگیرد. از تأثیر سینما و تلویزیون بر این اقشار عظیم انسانها نمیتوان غافل شد و با کمال جدیت باید جوانها، نوجوانهاو مخصوصا بچهها را دریافت.
همان دوستی که از او صحبت کردیم بشدت اعتراض میکرد به اینکه چرا در مقام تئوری بافی برای سینما، در این روزگار عدهای عنوان میکنند که سینما نباید خودآگاهی تماشاگر را نفی کند. میگفت که اصلاً سینما با نفی خودآگاهی تماشاگر موجودیت پیدا میکند و وقتی گفته میشود که نباید سینما خودآگاهی تماشاگر را نفی کند، مثل این است که ما بگوییم «فیلمی بسازیم که فیلم نباشد!» میگفت که اصلاً این مباحث روشنفکرمآبانه را باید کنار گذاشت و از جذابیتی که سینما دارد باید برای جذب این نوجوانانی که اکنون آتاری همه زندگیشان را پر کرده است استفاده کرد.
البته باید در این معنا تحقیق و تفکر کرد که سینما باید در چه جهتی حرکت کند. باید دست از نفی خودآگاهی تماشاگر بردارد و یا نه، از این سحر و جادو در جذابیت و تأثیر هر چه بیشتر سود بجوید؟ آیا در روی آوردن به جاذبیتهای سینمایی محدودیتی نیست؟ اصلاً این جذابیت چیست؟ وقتی انسان به سمت ظرف غذا کشیده میشود، مشخص است که چرا، معلوم است که غذا چه نسبتی با وجودش دارد؛ اما سینما چطور؟ جذابیت سینما در کجای وجود ما خانه دارد؟ به هر تقدیر ما باید سینما را بشناسیم و چون سینما محصول فلسفه است، خود را بی نیاز از فلسفه و چون و چرا کردن در بدیهیات مشهور و مقبول ندانیم. فطرت بشر را نیز بشناسیم، نه آنچنان که در علوم رسمی عنوان میشود. باید به سراغ راههایی برویم که به معرفت دینی و یقینی منتهی میشود، یعنی باید عالم را در نور حکمت اسلام بنگریم.
|
منبع خبر : الف -
|
|
اخبار مرتبط |
مداحي كه نرخ ميليوني دارند!
منتشر شده در تاريخ: 23/08/1391 |
عجیب ترین وجالب ترین استفتائات از مراجع تقلید
منتشر شده در تاريخ: 15/05/1391 |
مهر:کت و شلوار ایرانی با مارک خارجی / مدیرانی که مارک باز شدند
منتشر شده در تاريخ: 20/03/1391 |
اسرار نام های حضرت فاطمه (س)
منتشر شده در تاريخ: 06/02/1391 |
آنقدر زشتی دروغ از بین رفته که...
منتشر شده در تاريخ: 28/09/1390 |
جلسه مولودی خوانی زنانه/ ابرو کمونم،عزیز جونم،شور وجودم!
منتشر شده در تاريخ: 22/04/1390 |
تاثیر ذکر «لاحول و لا قوه الا بالله»
منتشر شده در تاريخ: 29/03/1390 |
لیلة الرغائب؛ شب بخششهای بیپایان
منتشر شده در تاريخ: 19/03/1390 |
لقمههای حرام در برخی رستورانهای تهران
منتشر شده در تاريخ: 28/02/1390 |
شکل جدید اداره راه و ترابری اهواز: "روی قالی در پیاده رو" (تصویری)
منتشر شده در تاريخ: 08/12/1389 |
رد پای آبزیان حرام در فروشگاههای معتبر +عکس/ پاسخ مراجع
منتشر شده در تاريخ: 22/09/1389 |
برخي مسؤولان ایرانی نخوانند : دلیل جالب برکناری دو مقام اروپایی!
منتشر شده در تاريخ: 29/08/1389 |
همه فهمیدند، جز سازمان مربوطه!
منتشر شده در تاريخ: 09/06/1389 |
پيتزا با گوشت گراز در تهران + عكس
منتشر شده در تاريخ: 20/05/1389 |
"آمین" بعد از سوره حمد نماز را باطل میکند
منتشر شده در تاريخ: 08/04/1389 |
استفتایی درخصوص نگهداري سگ خانگي
منتشر شده در تاريخ: 27/03/1389 |
حمله به مسلمانان به خاطر نخوردن مشروب!
منتشر شده در تاريخ: 27/03/1389 |
شور چشمی یا چشم زخم چیست؟
منتشر شده در تاريخ: 17/03/1389 |
"اشرافیت را به فرهنگ تبدیل کردند"
منتشر شده در تاريخ: 09/01/1389 |
الکلهای خوراکی در داروخانه ها و سوپرمارکتها!
منتشر شده در تاريخ: 09/12/1388 |
خاطرات یک نویسنده از اجرای یک نمایش وقیح تجاوز به عنف در جشن هنر شیراز
منتشر شده در تاريخ: 09/12/1388 |
فروش مشکوک كتاب خاطرات خواننده زن لس آنجلسی در ميدان انقلاب!
منتشر شده در تاريخ: 08/11/1388 |
کارخانهاي که هفت سال است کار ميکند، امسال افتتاح ميشود! (+ تصاوير)
منتشر شده در تاريخ: 27/10/1388 |
انتقاد شدید علم الهدی از اظهارات اخیر مشایی
منتشر شده در تاريخ: 26/10/1388 |
فروش برگههای بخت آزمایی در مازندران!
منتشر شده در تاريخ: 10/09/1388 |
خاطراتي از شیوه زندگي شهيد بهشتي(ره)
منتشر شده در تاريخ: 23/08/1388 |
از پيامك سازي براي احمدي نژاد تا رواني خواندن كروبي
منتشر شده در تاريخ: 03/06/1388 |
خاطره قالیباف از رویت امام زمان در خواب
منتشر شده در تاريخ: 15/05/1388 |
محل سکونت 60 درصد مسئولان کشور
منتشر شده در تاريخ: 14/05/1388 |
در محضر مرحوم علامه کرباسچیان:آدم شویم
منتشر شده در تاريخ: 18/04/1388 |
تبلیغ رسمی یک فرقه ضاله در خیابانهای تهران
منتشر شده در تاريخ: 02/03/1388 |
احمدی نژاد، ناگفته های ژنو را روایت کرد
منتشر شده در تاريخ: 23/02/1388 |
داستان نفوذ چشم بادامی ها در بازار کالاهای مذهبی
منتشر شده در تاريخ: 10/02/1388 |
احمدینژاد: بیسکوئیت مال اداره است يا شخصي است؟
منتشر شده در تاريخ: 07/02/1388 |
صحبت های ضبط شده پسر احمدی نژاد و کتابی درباره زندگی رئیس جمهور
منتشر شده در تاريخ: 06/02/1388 |
ناگفتههای رفسنجانی از آغاز اختلاف آیتالله منتظری با امام
منتشر شده در تاريخ: 30/01/1388 |
ماجرای ترک سیگار میرحسین موسوی
منتشر شده در تاريخ: 24/01/1388 |
تبلیغ ناشر کتاب "آیات شیطانی" در ایران
منتشر شده در تاريخ: 24/01/1388 |
مسافر پرواز 1276 به مقصد تهران
منتشر شده در تاريخ: 16/01/1388 |
مدعي پيامبري روانه تيمارستان شد
منتشر شده در تاريخ: 19/12/1387 |
گزارش خواندنی خبرنگار آمریکایی از مشهد و حرم امام رضا (ع)
منتشر شده در تاريخ: 18/12/1387 |
فاطمه رجبی: در خفقان به سر میبرم
منتشر شده در تاريخ: 18/12/1387 |
چند درصد ایرانی ها مذهبی اند؟
منتشر شده در تاريخ: 03/12/1387 |
فرد مدعي پيامبري در ساوجبلاغ دستگير شد
منتشر شده در تاريخ: 27/11/1387 |
مصاحبه با خواننده معروف لسآنجلسي با نام مستعار در يك روزنامه پر تيراژ
منتشر شده در تاريخ: 19/10/1387 |
گنجي: وجود خدا را هم نميشود اثبات كرد
منتشر شده در تاريخ: 04/10/1387 |
اعدام یک مدعی امامت در قم
منتشر شده در تاريخ: 02/10/1387 |
بچه ها در این موبایل ها چه تصويرهاي ناهنجاري به يكديگر نشان ميدهند
منتشر شده در تاريخ: 21/09/1387 |
6 روش تبليغ گسترده مسيحيت در ايران
منتشر شده در تاريخ: 18/09/1387 |
آیت الله نوری همدانی: شطرنج فی نفسه حرام است اما...
منتشر شده در تاريخ: 10/09/1387 |
ادعای خدایی در خوزستان!
منتشر شده در تاريخ: 02/09/1387 |
نامه جنبش عدالتخواه به ستاد امر به معروف
منتشر شده در تاريخ: 29/08/1387 |
موضوع: دستور العمل ختم صلوات!
منتشر شده در تاريخ: 20/08/1387 |
حاج احمد آقا: از نظر امام فتح خرمشهر بهترین زمان برای پایان جنگ بود
منتشر شده در تاريخ: 18/08/1387 |
خريد تجهيزات ماهواره خيانت به خانواده
منتشر شده در تاريخ: 11/08/1387 |
تاکید آيت الله سبحاني بر تفكيك دختر و پسر در دانشگاه
منتشر شده در تاريخ: 20/07/1387 |
پیشنهاد تشکیل قوه امر به معروف و نهی از منکر
منتشر شده در تاريخ: 18/07/1387 |
رواج شيطان پرستي در ايران
منتشر شده در تاريخ: 09/07/1387 |
توهين مكرر كوكاكولا به اسلام و بي تفاوتي مسيولان
منتشر شده در تاريخ: 04/07/1387 |
تبليغ شركت صهيونيستي در ورزشگاه مشهد
منتشر شده در تاريخ: 27/06/1387 |
واكنش دفتر رييس جمهوري به بيانيه احمد توكلي
منتشر شده در تاريخ: 27/06/1387 |
ادعای مضحک شرق شناس آلمانی:پیامبري به نام محمد وجود نداشته
منتشر شده در تاريخ: 24/06/1387 |
پسر 17 ساله، رابط قلابی امام زمان
منتشر شده در تاريخ: 20/06/1387 |
حائری شیرازی: زيبارويان تلويزيون روزه را باطل مي كنند
منتشر شده در تاريخ: 16/06/1387 |
چقدر خنده داره که...!
منتشر شده در تاريخ: 14/06/1387 |
آدامس اوربيت حلال است يا حرام؟
منتشر شده در تاريخ: 12/06/1387 |
امام جمعه مهریز:زنان بدحجاب مانند الاغ های پالان دار هستند
منتشر شده در تاريخ: 09/06/1387 |
آيتالله يزدي: خواندن ترجمه قرآن، خواندن قرآن نيست
منتشر شده در تاريخ: 09/06/1387 |
یک طلبه خوش ذوق واين بار قطعي برق
منتشر شده در تاريخ: 30/05/1387 |
طلبه سيرجاني به 23 ماه حبس محكوم شد
منتشر شده در تاريخ: 23/05/1387 |
حضور دختر و پسرجوان در عطرفروشي های مترو انحراف از اسلام است
منتشر شده در تاريخ: 21/05/1387 |
ايرانيان و معضل همه روزهاي به نام صف!
منتشر شده در تاريخ: 20/05/1387 |
توزيع سيدی معرفی فرقه بهائيت در تهران
منتشر شده در تاريخ: 15/05/1387 |
خاطرات ناطق نوري از سمتش در دفتر رهبري
منتشر شده در تاريخ: 14/05/1387 |
17 ميليون تومان شهريه يك دانش آموز
منتشر شده در تاريخ: 03/05/1387 |
نامهي خداحافظي پهلوان ایران خطاب به ملت
منتشر شده در تاريخ: 03/05/1387 |
حاشيههاي سفر/ جليلي در first classننشست
منتشر شده در تاريخ: 03/05/1387 |
ماجرای شهادت شهید عباس دوران؛
منتشر شده در تاريخ: 30/04/1387 |
طلبه سيرجاني همچنان در بازداشت به سر ميبرد
منتشر شده در تاريخ: 29/04/1387 |
روایت کارگزاران از ایده 50 هزارتومانی کروبی
منتشر شده در تاريخ: 23/04/1387 |
آيتالله اشتهاردي به ملكوت اعلي پيوست
منتشر شده در تاريخ: 19/04/1387 |
ناطق نوری: روحانیون نترسند؛ اثبات کنند فلان کس کاخ دارد
منتشر شده در تاريخ: 18/04/1387 |
استفاده از اماکن ورزشی برای رقص ممنوع
منتشر شده در تاريخ: 16/04/1387 |
حمله بی سابقه فاطمه رجبی به قالیباف
منتشر شده در تاريخ: 06/04/1387 |
همسر شهید رجایی:رجایی اگر بود رفتاری مثل گذشته نداشت
منتشر شده در تاريخ: 05/04/1387 |
بیانیه دفتر آیت الله مکارم درباره پالیزدار
منتشر شده در تاريخ: 02/04/1387 |
روایت ولایتی از سفره شراب در زیمبابوه و تقید مذهبی آیت الله خامنه ای
منتشر شده در تاريخ: 23/03/1387 |
یک خبر مهم در مورد پاليزدار
منتشر شده در تاريخ: 23/03/1387 |
مخالفت با برگزاري کنسرت کريس دي برگ
منتشر شده در تاريخ: 22/03/1387 |
دومین نماینده هم به اتهام اخلاقی بازداشت شد
منتشر شده در تاريخ: 22/03/1387 |
اطلاعات تازهاي از تبليغ بتپرستي در ايران
منتشر شده در تاريخ: 13/03/1387 |
آيتالله مكارم: حامل رحم اجارهاي با نوزاد محرم ميشود
منتشر شده در تاريخ: 12/03/1387 |
روايت خواندني منجي رفسنجاني از ترور
منتشر شده در تاريخ: 07/03/1387 |
چشم ما به تبليغ «بتپرستي» روشن!
منتشر شده در تاريخ: 05/03/1387 |
نکاتی درباه باجگيري يك سايت خبري
منتشر شده در تاريخ: 02/03/1387 |
توليد فاضلاب جعلي براي حفظ آبرو مقابل وزير
منتشر شده در تاريخ: 31/02/1387 |
خاطره فوتبالی ابطحی: شمخانی باید برقصه!
منتشر شده در تاريخ: 30/02/1387 |
مديريت امامزمان و وظيفه ما
منتشر شده در تاريخ: 23/02/1387 |
هورا كشيدن و كف زدن در برنامههاي كودك قابل پذيرش نیست
منتشر شده در تاريخ: 23/02/1387 |
اسلام آوردن جوان چيني در اراك
منتشر شده در تاريخ: 19/02/1387 |
ابعاد تازهاي از قتلهاي زنجيرهاي از زبان حسينيان
منتشر شده در تاريخ: 18/02/1387 |
حمله عجيب عبدالله شهبازي به حجتالاسلام حسينيان
منتشر شده در تاريخ: 15/02/1387 |
نظر آيت الله صانعي در مورد اجراي حكم سنگسار
منتشر شده در تاريخ: 07/02/1387 |
نظر مراجع در مورد ماءالشعير الکل دار
منتشر شده در تاريخ: 01/02/1387 |
اعتراف سلمان رشدی پس از 18 سال
منتشر شده در تاريخ: 20/01/1387 |
ابطحي: صداي سياوش قميشي قشنگ است...!!!
منتشر شده در تاريخ: 19/01/1387 |
توضیحات نماینده بالتیکا درباره ماءالشعیر الکلی
منتشر شده در تاريخ: 19/01/1387 |
ماءالشعير الکلدار در فروشگاههاي تهران
منتشر شده در تاريخ: 18/01/1387 |
ساخت فیلم موهن به پیامبر توسط یک ایرانی
منتشر شده در تاريخ: 11/01/1387 |
دغدغه های آيتالله سيستاني درباره اوضاع فرهنگي و فكري ايران
منتشر شده در تاريخ: 10/01/1387 |
انتشار اینترنتی فیلم نماینده هلند علیه اسلام
منتشر شده در تاريخ: 10/01/1387 |
تجلیل روزنامهنگار خارج نشین از حالات آیت الله خامنهای در سلول
منتشر شده در تاريخ: 10/01/1387 |
پردهبرداري از گنبد جديد حرم جوانترين امام
منتشر شده در تاريخ: 08/01/1387 |
شایعات درمورد آیتالله بهجت تکذیب شد
منتشر شده در تاريخ: 24/12/1386 |
کسی با زور به بهشت نمی رود
منتشر شده در تاريخ: 21/12/1386 |
یک زن مدعی عرفان: خدا برایم جفت بهشتی فرستاده
منتشر شده در تاريخ: 02/12/1386 |
ادعاي شرمآور يك اسقف درباره مسيح
منتشر شده در تاريخ: 01/12/1386 |
مرگ ناگهاني سردبير هتاك به پيامبر
منتشر شده در تاريخ: 30/11/1386 |
بی اطلاعی یک مسئول قرآنی از تعداد سوره ها
منتشر شده در تاريخ: 24/11/1386 |
یک طلبه خوش ذوق و قطعی گاز
منتشر شده در تاريخ: 17/11/1386 |
زن شياد خود را نماينده پيامبر معرفي مي کرد
منتشر شده در تاريخ: 14/11/1386 |
آیاسروش، نزول قرآن از جانب خدا را انكار كرده است؟
منتشر شده در تاريخ: 14/11/1386 |
واكنش مناسب رئيسجمهور به برخي دخالت ها در عزاداري
منتشر شده در تاريخ: 27/10/1386 |
عزاداري انگليسي صهيونيستي نميخواهيم
منتشر شده در تاريخ: 25/10/1386 |
طرح سيا براي براندازي تشيع
منتشر شده در تاريخ: 25/10/1386 |
فعال شدن پلیس هیئت ها در کرج
منتشر شده در تاريخ: 25/10/1386 |
راهاندازي وبسايت ويژه محرم
منتشر شده در تاريخ: 24/10/1386 |
تعويض رايگان تمثالها با تصاوير عاشورايي
منتشر شده در تاريخ: 22/10/1386 |
آگهی مولودی خوانی خانم دلیری همراه با شو لباس
منتشر شده در تاريخ: 06/10/1386 |
آيت الله مكارم:گاهي مجالس عزاداري خوب است و شيوه عزاداري در شان ائمه (ع) نيست
منتشر شده در تاريخ: 13/09/1386 |