شماره خبر: 7365
تاريخ انتشار خبر:
ام اسفند ماه سال
هجری شمسي تعداد دفعات مشاهده خبر: 1622
مرتبه تا کنون
وقتي چراغهاي راهنمايي و رانندگي خصلتشان تغيير ميكند
شان چراغ، نور دادن و روشن كردن و راه نماياندن است و اگر چراغ، چراغ راهنمايي باشد، تو ديگر مطمئني كه در چند راهيهاي مسير رانندگي، چون هدايتگري در مسير زندگي، تو را به جهت درست هدايت ميكند. اما انگار در اين زمانهاي كه همه چيز دستخوش تغيير شده، خصلت هدايتگري چراغ راهنمايي هم كم فروغ شده است، گرچه زرق و برقشان بيشتر و قد و بالايشان كشيدهتر شده و حتي چون ميدانند وقت طلاست به عدد و رقم و ديجيتال هم مجهز شدهاند تا عابر و راننده، حتي يك ثانيه را هم از دست ندهند...
نويسنده وبلاگ "چيز ديگر" در ادامه نوشته است: اين قسمت شيرين داستان ما... اما هر يك از شما، چه در مقام عابر و چه راننده، حتما تجربياتي در مورد هدايتگري اين چراغها داريد كه نه تنها شيرين نيست كه تلخ و عبرتآموز است. كار به جايي رسيده كه برخي از اين چراغها، نه تنها راهنمايي نميكنند كه در مقام گمراه كردن هم برآمدهاند.
صحنه اول: از دور به چهارراهي نزديك ميشويد كه مثلا چراغ راهنمايي دارد. ميبينيد ماشينها عبور ميكنند چون چراغ سبز است. خوشحال از اخذ برات سبز و به ويژه فهميدن فرصت كافي ٤٠-30 ثانيه اي براي عبور، گاز را بيشتر فشار ميدهيد كه يكي دو متر باقيمانده تا چهار راه را پشت سر بگذاريد. اما ناگهان ميبينيد چراغ يكباره قرمز شد. نميتوانيد بگذريد. از طرفي در يك طرفهالعين ماشينهاي مقابل هم بياندكي صبر و اتلاف وقت جلوي شما صفي را تشكيل دادند. اگر شانس بياوريد و پشتتان خالي باشد بايد سر به زير انداخته و عقب عقب تا پشت خط عابر برويد.
صحنه دوم: وقتي كمي نفس تازه كردي و عصبانيتت از اينكه چراغ راهنمايي گولت زده بود و شمارش آن سركاري بود فروكش كرد سر بالا ميكني و فكر ميكني الان بايد خيلي زمان گذشته باشد و بنابراين زياد معطل نخواهي شد. با كمال تعجب ميبيني عدد چراغ قرمز روي ١٩٩ متوقف شده. انگار زمان از حركت ايستاده و تو نميفهمي كجاي زماني. پس از زماني كه حدس ميزني دهها ثانيه باشد، موتور عدد نماي چراغ گرم ميشود و ١٩٨ و ١٩٧ و... .
صحنه سوم: چند دقيقه ايستادن پشت چراغ راهنمايي - كه اينك به چند دقيقه بلاتكليفي پشت چراغ گمراهي تبديل شده- ميگذرد و نفسهاي عددشمار يه شماره ميافتد و از ١٠ پايينتر ميآيد. خوشحال و آماده، زودتر با گذاشتن ماشين در دنده يك فقط منتظر گذشتن اين چند شماره معكوس ميشود كه بروي. منظرهاي درست شبيه به شماره معكوس پرتاب ديسكاوري به فضا!
اما دوباره ميبيني سر عدد ٦ باز زمان متوقف شد. چند بار چشم به هم ميزني و به ياد شناسنامهات ميافتي و به چشمت شك ميكني. ولي نه! درست ديدهاي. ثانيهها ميگذرد و دست و پايت خسته ميشود. پا را از روي پدال برميداري و دنده را و خودت را خلاص ميكني! سرت را پايين مياندازي و چشمهايت را ميبندي كه ناگهان صداي بوقهاي مكرر و عجيب و غريب پشتيان خواب از سرت ميپراند و با دستپاچگي مشغول عبور از چراغ سبز ميشوي.
صحنه چهارم: سبزي چراغ در حال جارو كردن دلخوري صحنههاي پيش از دلت است كه ناگهان در وسط چهار راه ميماني. چون صف طويل عابران از جلويت رژه ميرود. آخر اين چهار راه بزرگ است و چند كناره رو و سواره رو دارد. وقتي چراغ بخت عابران سبز شده راه افتاده اند و اكنون كه به نيمه راه سفر رسيده اند چراغ كوچولويشان قرمز شده است. چه بايد بكنند. مجبورند به راه زندگي ادامه دهند تا به ساحل مقصود برسند و تو چاره اي نداري جز اين كه وسط چهار راه زندگي خلاص كني و راحت مشغول سان ديدن بشوي...
ما با بيبرنامگي كاري كردهايم كه خصلت و صفت راهنمايي از آن چراغ بيزبان هم ستانده شود...