شماره خبر: 23828
تاريخ انتشار خبر:
ام فروردین ماه سال
هجری شمسي تعداد دفعات مشاهده خبر: 4548
مرتبه تا کنون
مي خواستم بترسانمش، كشته شد
fiogf49gjkf0d
ظهر روز هفتم ارديبهشت ماه امسال مأموران كلانتري ۴۱ خرمدشت كرج از درگيري خوني مقابل كلانتري با خبر شدند. زماني كه مأموران خود را به محل رساندند فهميدند مرد جواني هنگام دعوا با پسر جواني زخمي و به درمانگاه جم منتقل شده است. مرد جواني كه شاهد ماجرا بود گفت من لحظاتي قبل منتظر زن و شوهر جواني بودم كه براي رفع اختلاف خانوادگيشان به كلانتري رفته بودند. مرد جوان توضيح داد: من راننده كاميون هستم. روز گذشته حميد با من تماس گرفت و گفت ميخواهد به همراه همسر و فرزندش براي ادامه زندگي به شيراز برود. او از من خواست امروز به خانهاش بيايم و اسباب خانهاش را به شيراز ببرم.
وقتي به خانه شان آمدم فهميدم همسرش نميخواهد براي ادامه زندگي به شيراز برود و آنها در حال مشاجره هستند. وقتي مشاجرهشان بالا گرفت براي حل اختلاف به كلانتري آمدند. من هم همراهشان آمدم و بيرون كلانتري منتظر ماندم تا تصميم بگيرند. لحظاتي قبل آنها در حالي كه براي رفتن به شيراز توافق كرده بودند از كلانتري بيرون آمدند. داشتيم با هم به طرف خانهشان ميرفتيم تا اسباب را بار كاميون كنيم كه ناگهان پرايد سفيد رنگي كنارمان توقف كرد و مرد جواني از سمت شاگرد پياده شد و با چاقو به حميد حمله كرد و چند ضربه به او زد و فرار كرد. من تنها موفق شدم شماره پلاك را يادداشت كنم. مأموران سپس راهي درمانگاه جم شدند اما متوجه شدند حميد به دليل شدت جراحت فوت شده است. بنابراين بعد از تأييد خبر، جسد به دستور بازپرس ويژه قتل براي تعيين علت مرگ به پزشكي قانوني فرستاده شد.
مأموران سپس از همسر مقتول تحقيق كردند. او گفت: چند سال قبل با حميد كه شاگرد اتوبوس دامادمان بود آشنا شدم و با او ازدواج كردم. من با حميد شرط كرده بودم كه براي زندگي بايد در خرمدشت نزد خانواده ام بمانم و او شرط من را قبول كرده بود تا اينكه مدتي قبل از من خواست براي ادامه زندگي به شيراز برويم اما من مخالفت كردم.
به خاطر همين مرا به شدت كتك ميزد و به مادر و اعضاي خانواده ام فحاشي ميكرد. روز حادثه بعد از اينكه من را كتك زد براي رفع اختلاف به كلانتري رفتيم و سرانجام من قبول كردم تا با او به شيراز بروم. در راه برگشت به خانه بوديم كه ناگهان برادرم با يك سواري پرايد سررسيد و با شوهرم درگير شد اما نميدانم چه كسي شوهرم را به قتل رساند. مأموران سرانجام به رديابي شماره پلاك سواري پرايد پرداخته و مدتي بعد آن را متوقف كردند. راننده پرايد به مأموران گفت: روز حادثه محمد كه از دوستان من است با من تماس گرفت و گفت دامادشان به خواهر و مادرش توهين كرده و ميخواهد او را تنبيه كند. محمد از من خواست او را به خانه خواهرش ببرم تا دامادشان را تنبيه كند.
من هم قبول كردم. وقتي به طرف خانه خواهرش ميرفتيم فهميديم آنها به كلانتري رفتهاند. بنابراين همان اطراف كمين كرديم تا اينكه از كلانتري خارج شدند. وقتي به نقطه خلوتي رسيدند، محمد از ماشين پياده شد و با دامادشان درگير شد و بعد با چاقو به او ضربهاي زد و پياده فرار كرد و از او خبر ندارم.
مأموران سرانجام محمد را هم دستگير كردند. او اتهام خودش را قبول كرد و گفت: من قصد كشتن حميد را نداشتم بلكه فقط ميخواستم او را تنبيه كنم چراكه به اعضاي خانوادهام فحاشي كرده و برادرم را هم كتك زده بود. متهم ادامه داد: من بيماري اعصاب و روان دارم و به خاطر همين بيماري از رفتن به خدمت سربازي معاف شدهام. بعد از حادثه روزها را در خيابانها پرسه ميزدم و شب را هم در پاركها ميخوابيدم. متهم گفت:
وقتي فهميدم حميد ميخواهد خواهرم را به زور به شيراز ببرد ناراحت شدم و براي ترساندن او رفتم چاقو را برداشتم و از ماشين پياده شدم و با حميد درگير شدم و به او ضربه زدم اما قصد كشتن او را نداشتم. متهم سپس به پزشكي قانوني فرستاده شد و پزشكي قانوني سلامت رواني متهم را تأييد كرد. بعد از انجام تحقيقات پرونده با صدور كيفرخواست عليه محمد به اتهام مباشرت در قتل صادر و براي رسيدگي به شعبه اول دادگاه كيفري استان البرز فرستاده شد. بنابراين متهم به زودي مقابل هيئت قضات به رياست قاضي هدايت رنجبر محاكمه ميشود.