شماره خبر: 19364
تاريخ انتشار خبر:
ام بهمن ماه سال
هجری شمسي تعداد دفعات مشاهده خبر: 3870
مرتبه تا کنون
قتل به خاطر90 هزار تومان!
fiogf49gjkf0d
مأموران كلانتري 102 پاسداران در اولين روز تيرماه و در پي مرگ مشكوك جواني 30 ساله به نام «داود» در بيمارستان شهيد لبافينژاد، حاضر شدند.
پس از تحقيقات اوليه از خانواده متوفي، شاهنگيان بازپرس شعبه دوم دادسراي جنايي تهران در بيمارستان حاضر شد و با دستور وي، پرونده قتل «داود» به كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ ارجاع داده شد.
كارآگاهان در ابتدا ضمن تحقيق از خانواده مقتول دريافتند كه داود با خودرواش در يك آژانس تاكسي تلفني در عباسآباد كار ميكرد و روز قبل از مرگ مدير يك آژانس با پدر وي تماس گرفته و گفت داود در اثر درگيري با يك مرد ناشناس وضعيت خوبي ندارد و هنگامي كه پدر داود، وي را به بيمارستان منتقل كرد او در بيمارستان جان سپرد.
با توجه به اين كه درگيري روبروي آژانس رخ داده بود، كاركنان آژانس تاكسي تلفني در تحقيقات پليسي اعلام كردند: داود در بيرون از آژانس مشغول تميز كردن خودرواش بوده تا نوبتش براي انجام سرويس آژانس برسد كه مرد موتورسواري ناگهاني او را در آنجا ديد و توقف كرد و با صداي بلند گفت: «كلاهبردار اين طلب ما را كي ميخواي بدي؟» و اين موضوع باعث درگيري دو نفر شد كه در درگيري فيزيكي مرد ناشناس با مشت به سر و صورت وي زد و داود نقش بر زمين شد.
شناسايي متهم
كارآگاهان پس از انجام چهرهنگاري، تحقيقات خود را بروي شناسايي اين متهم به قتل داود متمركز كرده كه نهايتا دريافتند اسم متهم نيز «داود» بود و اين فرد مغازه خواروبار فروشي داشته كه مدتي است بسته است.
با شناسايي كامل اين فرد در نهايت اين فرد در تاريخ 27 تيرماه دستگير و به اداره دهم منتقل شد. متهم به نام داود كه 42 سال داشت ابتدا با انكار موضوع درگيري و قتل قصد داشت خود را تبرئه كند اما با توجه به شاهدان و ساير دلايلي كه وجود داشت اعتراف كرد و گفت: حدود دو سال قبل تغيير شغل داده و يك مغازه خواروبارفروشي در نظامآباد افتتاح كردم. براي گرفتن جنس به يك شركت معروف توليد و پخش كننده موادغذايي تماس گرفتم و به آنها سفارش جنس دادم كه داود در آن شركت به عنوان ويزيتور فعاليت ميكرد. مدتي من به وي سفارش جنس ميدادم و در اين حساب و كتابها من مبلغ 90 هزارتومان از داود طلبكار شدم و چند بار هم با او تماس گرفتم اما او قبول نداشت. بعد از آن ارتباط ما قطع شد.
وي در مورد روز حادثه گفت: در روز حادثه و در مسير مغازه به منزل به طور اتفاقي او را جلوي آژانس ديدم و از موتور پياده شده و گفتم «كلاهبردار! طلب ما را نميخواي بدي؟ » كه اين حرف من باعث درگيري شد.
سرهنگ كارآگاه آريا حاجيزاده معاون مبارزه با جرائم جنايي با اعلام اين خبر گفت: تحقيقات در مورد ابعاد اين پرونده در اداره دهم پليس آگاهي همچنان ادامه دارد.