شماره خبر: 14567
تاريخ انتشار خبر:
ام آذر ماه سال
هجری شمسي تعداد دفعات مشاهده خبر: 5170
مرتبه تا کنون
متهم: مقتول فساد اخلاقي داشت
مردي كه ميگويد برادر خود را به خاطر فساد اخلاقي گستردهاش كشته بود به قصاص محكوم شد.
به گزارش تهرانامروز، 27 دي ماه 1385 پسر نوجواني با پليس 110 تماس گرفته و از كشته شدن دايي خود خبر داد.
ماموران به سرعت در محل حاضر شده و متوجه جنازه غرق در خون مردي شدند كه زير پتو به خواب ابدي رفته بود.تحقيق از اطرافيان و همسايههاي مقتول اغاز شد و همان پسري كه پليس را در جريان اين جنايت گذاشته بود گفت: دايي ام در همسايگي ما زندگي ميكرد، حدود ساعت 10 شب بود كه متوجه شدم دو نفر روي پشت بام خانه وي در حال حركت هستند؛ نگران شدم.
لامپهاي خانه دايي ام خاموش بود و صدايي از آنجا نميآمد، به سرعت خود را از راه پله به بالاي پشت بام رساندم و در همين حين سايهاي به سرعت از روي پشت بام به پايين پريد و فرار كرد. خود را به كوچه رساندم ولي اثري از هيچ كس نبود.
دايي ام همسرش را طلاق داده بود و تنها زندگي ميكرد.نگران شدم از ديوار خانهاش بالا رفتم و وارد اتاق خواب او شدم و دايي ام كف اتاق خوابيده بود و پتويي را روي خودش كشيده بود. پتو را كه بالا زدم دنيا پيش چشمهايم سياه شد. دايي ام با كارد كشته و خون سر تا سر وجودش را پر كرده بود.سريع با داد و فرياد خانواده ام را خبر كردم و بيدرنگ به شما زنگ زدم.
با حضور بازپرس كشيك قتل پروندهاي براي اين جنايت تشكيل شد و در حالي كه پليس با توجه به شواهد موجود رد پاي قاتلي آشنا را جستوجو ميكرد مردي به نام مرتضي به كلانتري محل آمده و خود را قاتل معرفي كرد: من مرتضي برادرمقتول هستم. او را كشتم چون آبروي ما را برده بود ولي الان عذاب وجدان گرفتهام.
اين مرد ادامه داد: برادرم دچار فساد اخلاقي بود. او از بچگي اين مشكل را داشت و حتي به ما كه برادرش هم بوديم رحم نميكرد و ما را مورد آزار و اذيت قرار ميداد.به مرور كه ما بزرگتر شديم و او هم زن گرفت دست از اين رفتارش برداشت اما اين بهبودي موقت بود و او دوباره كارهاي زشت خود را شروع كرده بود. برادرم آنچنان غرق در فساد شده بود كه حتي به خواهرزاده هايم هم رحم نميكرد و آنها را هم مورد آزار و اذيت قرار ميداد.
همسرش هم كه از اين جريانات باخبر شده بود به مرور به اين رفتارهاي وي اعتراض كرد و طولي هم نكشيد كه كار اين دو بالا گرفت و زن برادرم از او جدا شد و تنها دخترش را هم برداشت و به خانه پدرش رفت.
برادرم هم كه تنها شده بود فرصت بيشتري براي انجام كارهاي پليد خود پيدا كرده بود. او آنقدر نوجوانان محل را آزار داده بود كه آوازه او در محل پيچيده بود. اين قضيه فقط براي او مشكل درست نكرده بود و همه در محله به ما به چشم بد نگاه ميكردند. روز حادثه من به شدت ناراحت بودم و پيش او آمدم و شروع به صحبت كردن با او كردم؛ به او گفتم كه كارهايش چه بلايي سر حيثيت خانوادگي ما آورده است و مردم چه حرفها كه پشت سر ما نميزنند اما او گوشش بدهكار نبود و به من گفت كارهاي خودم به خودم مربوط است و هر كس را در قبر خودش ميگذارند.من به او گفتم كه بچهها چه گناهي كردهاند كه آنها را مورد آزار قرار ميدهي؟ اما او دو باره گفت كه به تو ربطي ندارد.
يك مرتبه خون جلوي چشم هايم را گرفت و با او در گير شدم. دعوا بالا گرفت و من هم چاقويي برداشته و به جان او افتادم و بعد هم از آنجا فراركردم.چند ساعتي گذشت و تصميم گرفتم به شيراز بروم تا قضيه را فراموش كنم و اين كار را هم كردم ولي بيفايده بود وجدانم به شدت از اين كار معذب بود، به همين خاطر به تهران آمده و الان هم آمدهام تا خود را تحويل قانون بدهم. محاكمه اين مرد امروز در شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران برگزار شد. پدر و مادر مشترك مقتول و قاتل اعلام كردند كه از خون پسرشان ميگذرند اما دختر مقتول گفت تنها در صورتي از خون پدرش خواهد گذشت كه عمويش ديه خون او را بدهد.
سپس نوبت متهم رسيد: من از تكرار آنچه در بازجوييها گفته ام شرم دارم ولي باز هم تكرار ميكنم كه برادرم را من به قتل رساندهام. او آدم فاسدي بود و بايد ميمرد. اما من هيچ پولي براي پرداخت ديه به برادرزادهام ندارم اگر پدرم سهم ارث مرا زودتر بدهد ميتوانم ديه او را بدهم وگرنه پولي براي اين كار ندارم.
اما پدر وي و مقتول به اين حرف متهم اعتراض كرد: من پولي ندارم كه به او بدهم، تا وقتي هم كه زندهام ارثم را تقسيم نميكنم. به من ارتباطي ندارد كه مرتضي چه مشكلاتي دارد. او از اول هم پسر ناخلفي بود و اصلا پيش من بزرگ نشده است. من خودم هزار مشكل دارم...
پس از شنيدن حرفهاي پيرمرد، قاضي دوباره از مرتضي خواست كه نظر خود را بگويد و او هم تاكيد كرد كه پولي براي پرداخت ديه ندارد. دادگاه هم وارد شور شده و متهم را به جرم قتل عمد به قصاص محكوم كرد.